English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 159 (767 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
coinage U ابداع واژه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
innovation U ابداع
innovations U ابداع
invention U ابداع
authorship U ابداع
novation U ابداع
portmanteau U واژه مرکب از دو واژه
portmanteaus U واژه مرکب از دو واژه
portmanteaux U واژه مرکب از دو واژه
to bring in U ابداع کردن
to innovate in U ابداع کردن
originationu U ایجاد ابداع
initiating U ابداع کردن
excogitate U ابداع کردن
noodle U ابداع کردن
initiates U ابداع کردن
initiated U ابداع کردن
creativity U قدرت ابداع
initiate U ابداع کردن
introductions U معمول سازی ابداع
introduction U معمول سازی ابداع
mastermind U دارای نبوغ فکری ابداع کردن
masterminded U دارای نبوغ فکری ابداع کردن
masterminding U دارای نبوغ فکری ابداع کردن
masterminds U دارای نبوغ فکری ابداع کردن
worded U واژه
neologism U نو واژه
term U واژه
terming U واژه
mosul U واژه
word U واژه
termed U واژه
neologisms U نو واژه
creativeness U قدرت خلاقه قدرت ابداع
keyword U واژه کلیدی
score out that word U ان واژه را خط بزنید
punctuation for reference U زیر واژه
philologist U واژه شناس
paronym U واژه هم ریشه
loanword U واژه عاریه
neolalia U واژه تراشی
loanword U واژه بیگانه
lexicology U واژه شناسی
stimulus word U واژه محرک
the root of a word U ریشه واژه
wordbook U واژه نامه
word book U واژه نامه
glossary U واژه نامه
dictionary U واژه نامه
lexicon [dictionary] U واژه نامه
buzz words U رمز واژه
buzz word U رمز واژه
wordbook U واژه نامه
word order U ترتیب واژه ها
word deafness U واژه کری
word count U واژه شماری
word U واژه سخن
neologism U واژه جدید
word-blindness U واژه کوری
synonym U واژه هم معنی
worded U واژه سخن
pejorative U واژه تحقیری
synonym U واژه مترادف
neologisms U واژه تراشی
glossaries U واژه نامه
neologisms U واژه جدید
neologism U واژه تراشی
glossary U واژه نامه
synonyms U واژه مترادف
word blindness U واژه کوری
cognate U واژه هم ریشه
intercalation U واژه افزایی
dissylable U واژه دوهجائی
synonyms U واژه هم معنی
wordage U کلمات واژه بندی
word association test U ازمون تداعی واژه ها
word choice test U ازمون واژه گزینی
word span test U ازمون فراخنای واژه ها
word building test U ازمون واژه سازی
syncopation U کوتاه سازی واژه
lexicon U واژه نامه دیکسیونر
lexicons U واژه نامه دیکسیونر
wordprocessing program U برنامه واژه پردازی
homely [British E] <adj.> U خفه [واژه تحقیری]
this word means a dog U این واژه یعنی سگ
polysllable U واژه جند هجائی
pentasyllable U واژه پنج هجائی
octosyllable U واژه هشت هجائی
dictionary sort U ترتیب واژه نامهای
logomachy U بازی واژه پردازی
english words U واژه ها یا لغات انگلیسی
an inseparable prefix U سر واژه جدا نشدنی
post fix U در پایان واژه چسباندن
homely [British E] <adj.> U سنگین [واژه تحقیری]
homely [British E] <adj.> U بیمزه [واژه تحقیری]
that word is obsolescent U ان واژه کم کم دارد مهجور
teragram U واژه چهار حرفی
septisyllable U واژه هفت هجائی
score out that word U روی ان واژه خط بکشید
prandial U واژه شوخی امیز
spicery U انباری ادویه [واژه قدیمی]
God bless [you] ! U خدا حافظ [واژه کهنه]
nomenclature U فهرست واژه ها و اصطلاحات یک علم یا یک فن
dictionary U کتاب لغت واژه نامه
dictionaries U کتاب لغت واژه نامه
a word with a pejorative connotation U واژه ای با معنای ضمنی منفی
slang U واژه عامیانه وغیر ادبی
malaprop U کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
neology U استعمال واژه یااصطلاح جدید
lexicography U فرهنگ نویسی واژه نگاری
rebus U نشاندادن واژه ها بصورت مصور
periphrasis U استعمال واژه ها وعبارات زائد
purism U واژه یا اصطلاح اصیل وصحیح
glossaries U واژه نامه ضمیمه کتاب
glossary U واژه نامه ضمیمه کتاب
cantoria U [واژه ای ایتالیایی برای گالری یا تریبون]
How do you pronounce [say] that [this] word? U این واژه چه جور تلفظ می شود؟
catch-phrase U واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
catch-phrases U واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
bawdry U زنا [دین] [حقوق] [واژه قدیمی]
lexigraphy U یکجور خط که هر حرف ان نماینده واژه ایست
homely [British E] <adj.> U عادی و خسته کننده [واژه تحقیری]
Genius Loci U نابغه [واژه لاتین در معماری یا محوطه سازی]
sanshifter U واژه توهین امیز برای نفردونده جلویی
alinik design U واژه ترکی به معنای طرح محرابی یا جانمازی
to inspan oxen U این واژه را در افریقای جنوبی بکار می برند
anglo-chinois U [واژه فرانسوی برای چشم انداز باغ]
parathesis U پیوند دو واژه بی انکه تغییری درانهاروی دهد
is intervocalic U حرف Pدر واژه میان دو صداواقع شده است
this word occurs in gulistan p U این واژه درهمه جای گلستان دیده میشود
logogram U واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
logograph U واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
kpsi U [واژه مخفف معادل تعداد گره در هر اینچ مربع]
to purify the person language U زبان فارسی را از واژه هاوتعبیرات بیگانه یا غیرمصطلح پیراستن
revisionism U روش فکری ادوارد برنشتاین المانی که ابتدا پیرو مارکس بود ولی بعدا" دکترین فوق را که مبتنی است بر اصلاح سیستم انقلابی مارکس و اعتقاد به این که سوسیالیسم از طریق تکامل تدریجی میتواندجهانگیر شود ابداع کرد
paragram U جناسی که عبارت است ازتغییرحرف یا حروفی ازیک واژه تصحیف
the word is sanctioned by use U کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
poetaster is pejorative word U شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
split infinitives U مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
split infinitive U مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
Chrismon U [حرف اول اسم مقدس از سه واژه ی یونانی به نام مسیح]
worid U کلمه لغت لفظ الفاظ واژه سخن گفتار حرف
Cinquecento U [واژه ای که در قرن شانزدهم ایتالیا در هنر و معماری رنسانس بکار می رفته است.]
electrographic architecture U [واژه ای که توسط تام ولف برای توصیف ساختار تبلیغات الکتریکی به آمریکا آمد.]
Pronoia U واژه ای جدید: حسی که گویا از طرف دنیا برای کمک کردن وجود دارد
fullwrite professional U یک برنامه جدید واژه پردازی برای کامپیوتر مکینتاش که متن را با نمودارهای متمایل به مقصود کاملا" عجین میکند
backwater U محل راکد [عقب افتاده] [عقب مانده] [واژه تحقیری]
philological U وابسته به واژه شناسی یازبان شناسی تاریخی وتطبیقی
Royal Bokhara U فرش سلطنتی بخاراتی [این واژه تجاری به فرش های ترکمنی با کیفیت بالا اطلاق می شود.]
the propriety of a term U درستی یک لفظ یا یک اصطلاح مناسبت یک واژه یا لفظ
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
philology U زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
mafrash U مفرش [واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
anastylosis U [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
singular U واژه مفرد صیغه مفرد
kikalak design U طرح قوچ [در ترکی این واژه به معنای شاخ قوچ می باشد. این طرح در فرش های ترکیه بکار رفته و بصورت قرینه در چهار طرف نقطه مرکزی بافته می شود.]
loan U عاریه واژه عاریه
loaning U عاریه واژه عاریه
loans U عاریه واژه عاریه
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1affixation
1popsicle
1pedal pamping
1construed
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com